«راهاندازی کسبوکار از کجا شروع کنم؟ سرمایه اولیه رو چطور تهیه کنم؟ با چه فردی شریک بشم؟» اینها تعدادی از سوالاتی است که وقتی درگیر شروع یک کسبوکار هستیم ذهن ما را درگیر میکند.بهترین راه برای رسیدن به پاسخ این دسته سوالات این است که به تجربهی کارآفرینان موفق مراجعه کنیم. با مطالعه این تجربیات و مصاحبه با کارآفرینان موفق به مجموعهی قوانینی میرسیم که ما را در رسیدن یک کسبوکار پولساز راهنمایی میکند. این قوانین در کسبوکار بسیاری از کارآفرینان حاکم بوده و وجه اشتراک اکثر کارآفرینان موفق است.در ادامه این قوانین را به صورت مختصر توضیح میدهیم.
1- هزینههای خطرناک!
بسیاری از افراد وقتی قصد شروع یک کسبوکار را دارند به این فکر میکنند که برای شروع این کسبوکار ابتدا باید یک دفتر شیک در یک مکان خوب و یا یک فروشگاه در مکانی خاص داشته باشم تا بتوانم به نتیجه مطلوب برسم. این باور باعث میگردد سراغ گرفتن وام و یا کمک گرفتن از سرمایه دیگران برای شروع کار بروند.
به فرض که جور کردن این سرمایه آسان باشد، اما آن چه که مسئله اینگونه افراد خواهد بود بازپرداخت وام و سرمایه دیگران است. در واقع این افراد در شروع کار یک هزینه برای خود ایجاد کرده که پرداخت این هزینه عواقب شدیدی برایشان دارد. استرس پرداخت قسط وام یا پول مردم، اولین مشکل در شروع کسبوکارشان است. ما کسبوکار راه اندازی میکنیم تا سود کنیم اما آنچه در این مدل اتفاق افتاده بدهکاری و از بین بردن سرمایه دیگران است!
وقتی خودم قصد شروع یک کسبوکار را داشتم سرمایه اولیه زیادی نداشتم و حتی پول اجاره یک دفتر را نداشتم تا آدرس آن را برای مراجعه مشتری به آن جا اعلام کنم. مدتها کل کسبوکار من فقط یک شماره تلفن همراه بود! بعد از گذشت چند ماه یک خط تلفن ثابت دیگر برای خانه پدریام گرفتم و همان خط را روی موبایل دایورت کردم تا اعتبار بیشتری برایم ایجاد کند.
- مهمترین قوانین شروع یک کسب و کار
من مشکل داشتن دفتر را از این طریق حل کردم که با یکی از همکاران صحبت کردم و از آدرس او برای پیش فاکتورها استفاده کردم؛ اگر مشتری میخواست حضوری به من مراجعه کند با همکارم هماهنگ میکردم. این راه حل من برای صفر کردن هزینهها بود اما شاید فردی قصد داشتن یک فروشگاه را داشته باشد و این ترفند برای او چارهساز نباشد یعنی قبل از اینکه فروشگاه را راهاندازی کند ابتدا سرمایه ای نیاز باشد و این به معنی هزینه کردن است. قانون اینطور میگوید که این سرمایه را خودتان با کارکردن ایجاد کنید و لیاقت داشتن این پول را کسب کنید.
پس قانون اول برای راه اندازی کسبوکار صفر کردن هزینههاست! این هزینه کردن را از خرید وسایل لوکس برای دفترتان تا استخدام پرسنل مدنظر قرار دهید. شاید در ابتدا نیاز باشد خودتان تمام کارها را انجام دهید. قبل از اینکه برای خود هزینه ای ایجاد کنید که صرفا برای شما خوشایند است به این فکر کنید که این هزینه را چطور پرداخت کنم. این قانون در ابتدای راه است که فروش به طور کامل شکل نگرفته است. بعد از شکل گیری فروش و کسبدرآمد میتوانید هزینه کنید.
2- شراکت یا سد تغییر!
در ابتدای راهاندازی کسبوکار خودم به این فکر افتادم که یک نفر از دوستانم را همراه خود کنم و از تلاش هر دو استفاده کنیم تا به نتیجه مطلوب برسیم! اینطور فکر میکردم که او روابط عمومی بهتری دارد، او دوستان زیادی دارد که می تواند مشتری ما شوند ولی از اینکار منصرف شدم. من این اعتقاد را ندارم که شراکت بد است و یا اینکه مثلا برخی افراد میگویند اگر شراکت خوب بود خدا هم برای خود شریک میگرفت! من بر این اعتقاد نیستم و اتفاقاً بر قانون همافزایی و سینرژی در کسب وکار اعتقاد دارم، پس چرا مخالف شریک داشتن در ابتدای کسب وکار هستم؟
- مهمترین قوانین شروع یک کسب و کار چیست ؟
مهمتر از شریک داشتن، دلیل شراکت است! معمولا در ابتدای راهاندازی یک کسبوکار ما ترس زیادی از شرایطی داریم که قرار است بر ما اتفاق بیفتد. ما نمیدانیم که آیا این کسبوکار به نتیجه مطلوب میرسد؟ آیا مشتری پیدا میکنیم؟ برای اینکه بتوانیم مسئولیت شروع کسبوکار را از روی دوش خودمان (به تنهایی) خارج کنیم؛ به دنبال فردی میگردیم که این مسئولیت را به دوش بکشد و ریسک را به اشتراک میگذاریم. از آنجا که این تصمیم از روی ترس است، نتیجه مطلوبی نخواهد داشت.
وقتی کسبوکارتان را شروع میکنید تغییرات بسیار آسان است ولی در بسیاری از موارد وقتی قصد تغییرات را دارید این شراکت و اختلاف نظر گاهی مانع رشد شما میشود! پس بهتر است در ابتدای کار تنها شروع کنید. شاید کمی جسورانه باشد اما به شما تضمین میدهم هم سریعتر رشد میکنید و هم شخصیت قدرتمندتری را از خودتان میسازید، چرا که مسئولیت باعث رشد شما میشود.
3- ایده ها چراغ مسیر شما هستند.
وقتی قصد شروع یک کسبوکار را داریم، شاید ندانیم از کجا باید شروع کنیم. ما کلی خواسته و هدف داریم اما نمیدانیم چه کارهایی باید انجام دهیم. حتی شاید ندانیم در یک سال آینده چه کار باید انجام دهیم و یا چه اتفاقاتی برای ما خواهد افتاد؛ اما در قدم اول شاید این ایده به ذهنتان برسد که مثلا یک کارت ویزیت طراحی کنید، همان ایده ای که به ذهنتان رسید را امتحان کنید، توقع نداشته باشید صددرصد به هدف بزنید!
در ابتدای شروع کارم این ایده به ذهنم رسید که تراکت بزنم و پخش کنم و این کار را انجام دادم. اگر امروز به آن تراکت نگاه کنید و بخواهید آن را تحلیل کنید شاید خندهتان بگیرد؛ اما این اتفاق باید میافتاد تا بعد از آن من به این نتیجه برسم باید در روزنامه تبلیغ کنم. در ابتدای تبلیغ در روزنامه هم آنقدر تبلیغاتم ایراد داشت که مشتری حتی تماس نمیگرفت، ولی رفته رفته بهتر شد!
به طور مثال اگر امروز قصد ورود به بازار خرید و فروش خودرو را دارید. شاید ناگهان این ایده به ذهنتان برسد که با دوستتان که پدرش در بنگاه است تماس بگیرید تا شاید بتوانید آنجا مشغول شوید این کار را انجام دهید. اگر امروز قصد راه اندازی یک تعمیرگاه را دارید شاید این ایده به ذهنتان میرسد که در تعمیرگاه رایگان کار کنید به این ایده عمل کنید. به هیچ وجه توقع این را نداشته باشید که خطا نکنید و صد در صد به هدف بزنید.
- ترس امری طبیعی است. فقط به اولین ایده تان عمل کنید
این اولین گام است فقط برایش اقدام کنید، شاید به نتیجه مطلوب شما نرسد، ولی این ایده جزئی از مسیر تکامل شماست. این قدم را بردارید تا قدم بعدی به شما نشان داده شود. اگر هزاران ایده در سر داشته باشید و هیچ قدمی برایش برندارید، همه آنها یک ایده در ذهن شما باقی خواهد ماند. بزرگترین کسبوکارها از یک ایده ساده شروع شده است و رفته رفته به این نتیجه که امروز می بینید رسیده اند.
4- اول شمع اختراع شد، بعد لامپ!
شما قصد شروع را دارید و افرادی را میبینید که همان شغل شما را دارند و فوق العاده هستند. آنها دارای یک شرکت بزرگ یا یک کارخانه هستند، شاید به خودتان بگویید: « وای خوش به حال صاحبش! چه شرکت یا چه کارخانهای دارد! کاش میشد من هم این رو داشتم!» یک قانون در هر کسبوکاری وجود دارد و آن هم قانون تکامل است؛ وقتی امروز کارخانه میهن را میبینید اگر به شما بگویند که از یک دوچرخه بستنی فروشی شروع شده است، شاید تعجب کنید! اگر امروز کسبوکارهای بزرگ مثل شرکت اپل را میبینید باید بدانید موسس آن -استیو جابز- از یک گاراژ شروع کرده است!
به صورت شخصی با یکی از تجار بزرگ سنگ در مشهد مصاحبه داشتم و خواستم داستانش را برایم شرح دهد که از کجا شروع کرده است. او گفت که درابتدا فقط یک کارگر ساده ساختمانی بوده که مصالح را از طبقه پایین روی دوشش میگذاشته و پای کار اوستای خود در طبقات بالا می آورده است. او به صورت پیمانی با اوستای خود مبلغی را تعیین میکرده است. او حتی گاهی تا صبح کار میکرده تا مصالح بیشتری را پای کار بیاورد و حقوقش هم از اوستای خود بیشتر میشده است! رفته رفته با جمع کردم پس اندازش کسب وکار شخصی خود را ایجاد و امروز هم یکی از تجار موفق در مشهد است.
این قسمتی از داستان زندگی اکثر کارآفرینان است. هدفی را در ذهن خود داشتهاند که حتی شاید خیلی واضح نبوده، اما به اولین ایده برای اینکار عمل کرده اند. بعد از آن به ایده بعدی و همانطور تا امروز که یک کسبوکار قدرتمند ساخته اند!
اگر قصد شروع یک کسبوکار را دارید بپذیرید که باید دوره تکامل خود را طی کنید و رفته رفته به نتایج بزرگ برسید.
5- فروشنده یا کارآفـرین!
در ابتدای راه اندازی یک کسبوکار، شما یک محصول یا خدمات را میفروشید! به نقش جدید خود خوش آمدید، شما یک فروشنده هستید. قبل از راه اندازی کسبوکار شخصی من صرفاً یک نصاب و نیروی فنی بودم. بعد از راه اندازی کسب وکار باید میتوانستم محصولات و خدمات کسبوکارم را بفروشم.
فروشندگی مهارت اضطراری برای شکل گیری و رشد یک کسبوکار است، اگر مهارت فروش را نداشته باشید و بهترین محصول را در بازار عرضه کنید به نتیجه مطلوب رسیدن کار بسیار دشواری است. فروش قلب تپنده یک کسبوکار است. اگر فروش شکل بگیرد، بقیه مسائل هم قابل حل خواهد بود. این مسئولیت در ابتدای راه صددرصد بر دوش شماست. هرچه دراین زمینه مهارت بهتری داشته باشید، زودتر به نتیجه میرسید. تجربه فروشندگی این توانایی را به شما میدهد که بعد از گذشت چند وقت سیستمی را ایجاد کنید که کسب وکارتان را گسترش دهید.
بسیاری از کارآفرینان در شروع کسبوکارشان نقش یک فروشنده را داشتهاند. به طور مثال فیل نایت موسس کمپانی کفش نایکی در شروع کسبوکارش به ژاپن رفت. در آنجا کفش های مورد نظرش را سفارش داد. بعد از چند ماه آنها را در آمریکا تحویل گرفت. بعد از آن شروع به فروشندگی کفشها به ورزشکاران و اساتید دو میدانی کرد. او در ابتدا به تنهایی این مسئولیت را بر عهده داشت و سپس اقدام به راهاندازی تیم فروش خود نمود.
با یکی از بزرگترین تولید کنندههای ایزوگام در شرق کشور، مصاحبهای داشتم. از او درباره داستان شکلگیری کسبوکارش پرسیدم او اینطور گفت: «در ابتدا تراکت کار خودم را پخش میکردم، بعد از اینکه مشتری با من تماس میگرفت برای فروش سراغ او میرفتم. من به عنوان یک فروشنده با مشتری مذاکره میکردم. اگر به توافق می رسیدیم خودم کپسول را بالای دوشم میگذاشتم و کار نصب را انجام می دادم.»
- فروشندگی یک مهارت است با یادگیری و تمرین در آن حرفه ای می شوید.
6- عاشق تغییر باشید.
در ابتدای راه باید روی خود و کسبوکارتان کارکنید تا به نتیجه نهایی یعنی فروش برسید. برای یادگیری بهتر شما دو مرحله دارید: اول از تجربه دیگران درس بگیرید و سپس خودتان تجربه کنید.
وقتی که قصد گرفتن گواهینامه را دارید، فردی تجربه و مهارتش را در اختیار شما قرار می دهد. شما همزمان تمرین کرده و تجربه کسب میکنید و درنهایت به مهارت لازم میرسید. در مسیر کسبوکار سعی کنید به دنبال یادگیری وتغییر باشید. بهتر است از تجربیات دیگران ایدههای عملی بگیرید تا زودتر به نتیجه مطلوب برسید.
در شروع کسبوکارم نتیجه فروش مطلوب نبود، مهمترین عاملی که باعث شد رفته رفته مشتریان بیشتر و فروش بالاتر را تجربه کنم تعهد به یادگیری مداوم بود. همواره به خاطر داشته باشید کسب یک مهارت بیشتر به شما کمک میکند تا مشتری بیشتری داشته باشید و کسبوکار بهتری بسازید. «برای اینکه بیشتر به دست بیاورید، خودتان باید بیشتر شوید!».
- یادگیری روش ها، شما را سریع تر به هدفتان می رساند
از شما بابت مطالعه این مقاله سپاسگذارم. ما 6 اصل کلیدی برای راه اندازی یک کسبوکار را بررسی کردیم. خوشحال می شوم نظر خود را دربارهی اصول مطرح شدهی زیر مطرح کنید.
1- تا حد ممکن هزینه ایجاد نکنید.
2- بدون شریک شروع کنید.
3- به ایدههای خود عمل کنید.
4- با تغییرات کوچک تکامل خود را طی کنید.
5- مهارت فروشندگی را یاد بگیرید.
6- روشهای خود را بهبود دهید.
با عرض سلام خدمت استاد گرامی
چند روزیست که با سایت شما آشنا شدم.
متشکرم بابت مطالب آموزنده ای که متواضعانه در دسترس عموم قرار میدهید.